واعظ محل از زن خوشش آمده بود
زن هم میدانست که هیچی ندارد
باید برای بچه اش آینده می ساخت
قرار صیغه گذاشته شد
ظهر بود و گرم
واعظ نوشابه ای تعارف کرد
زن میلی نداشت واعظ نیش خند زهر آگینی زد
صدای اذان بر خواست
زن نفرتش بیشتر شد دیگر نمی خواست تنش را در حصار واعظ به بند بکشد
روی دیوار دید
کلیه گروه O+ فوری با مبلغ بالا
چند سال بعد زن از دنیا رفت
ولی پسرش مردی شده بود
به عکس مادرش نگاه میکرد......................
آخر سر هم نفهمید مادرش چرا آن دوران در بیمارستان بستری بود...............